روانشناسی دین و سیر تحولات آن در دوره مدرن



ایرنا:
روانشناسی دین یکی از شاخه های علم روانشناسی و ادیان با موضوع بررسی تاثیرات روانی دین در زندگی انسان است.روانشناسان دین افرادی هستند که تخصص های دیگر خود در زمینه های علوم انسانی را با دین یا نحوه ی وابستگی مردم به ایمان پیوند میزنندهر چند دین بیانگر و پاسخگوی نیازهای فردی،اجتماعی و فرهنگی است اما تحلیل روانشناختی از دین جدای ازبررسی دین درحوزه ی فرهنگ و جامعه صورت میگیرد.بعلاوه یک روانشناس حوزه ی دین بااصول و مبانی ادیان کاری ندارد و وارد مجادلات مربوط به عقل و ایمان و دعواهای کلامی یا اختلافات میان علم و دین نمیشود و نیز اصول دینی را مورد بررسی قرار نمیدهد بلکه رویکردی عمدتا علمی-تجربی دارد که به بررسی جوانب انسانی دین می پردازد ونه خود آن.در اینجا مقصوداز رویکرد تجربی در روانشناسی دین این است که با نگرش عینی و بی طرفانه به سراغ دین برویم و فارغ ازاینکه خود دیندار باشیم یا خیر،درباره دین وموارد روانشناختی آن از طریق مشاهده و آزمایش یا بررسی های میدانی وآماری دست به واکاوی و پژوهش بزنیم .

ایسنا:

عمده تفاوت روانشناسی در حوزه ی دین و روانشناسی غربی و غیر دینی در خداباوری است،چرا که روانشناسی غربی با کنار نهادن خدا و علمی بررسی کردن علل روانی فرد یک تجویز علمی و تجربی در اختیار وی قرار می دهند،در حالی که درروانشناسی دینی اصولی که ارائه میشودبراساس مبانی دینی است که به فرد در راستای حل و اقدام پیشگیرانه تجویز میشود.آرامشی که انسان دربرابر معبود خود احساس میکندموجب رهنمون شدن وی به سوی او میشود که دراین میان تکیه به اصول دینی باعث ارتباط بیشتر فرد با خداوند میشود و هر اندازه این ارتباط با خداوند محکم تر باشد از ابتلای فرد به اختلال روانی و روحی کاسته میشود که این اصل در روانشناسی دینی ثابت شده است.


معروف است که فروید نگرش خوبی به دین ندارد.فروید به این بسنده نکردکه ریشه ی دین را از خانواده ی خود برکند.تحلیل آن را نیز در چارجوب نظریه ی کلی خود برعهده گرفت.براساس یکی ازنخستین اظهاراتش در این باره،دین در نهایت چیزی نیست جزروانشناسی ای که به جهان بیرون فرافکنی شده است.(ص395-396)

به گفته ی فروید،خدای شخصی،به لحاظ روانشناختی،چیزی نیست جز پدری متعالی».اگر بخواهیم به زبان زیست شناسی سخن بگوییم،ریشه ی دین داری را بایددر درماندگی دراز مدت کودک آدمی و نیاز او به کمک بجوییم؛و چون کودک بعدا در می یابد که در مواجهه با نیروهای عظیم حیات براستی تا چه حد درمانده و ضعیف است،خودرا در همان وضعیت بچگی احساس میکند،و می کوشد تا نومیدی خود را با بازگشت به جانب نیروهایی که در کودکی از وی حمایت میکردند محو گرداند».(ص396)

فروید میگویید:شکل گیری دین نیز متکی بر منع و طرد برخی تکانه های غریزی است».لیکن در این مورد تکانه های منع شده منحصرا جنسی نیست بلکه شامل انواع تکانه های خود خواهانه و از لحاظ اجتماعی زیانمند نیز هست.با این حال،نتیجه بسیار مشابه اعمال روان رنجورانه است.مبارزه ی فرد مذهبی با وسوسه و گناه و اضطراب آلود کیفر الهی مدت ها پیش از آن که روان رنجور ها مشخص شوند شناخته شده بود.در قلمرو مذهبی نیز فرایند منع فقط گاهی موفقیت آمیز است و همین باعث می شود که افراد هر از چند گاه یکبار توبه کند.به همین ترتیب تمایلی در کار است که جزئیات بسیار مفصل جایگزین مقصود اصلی شود،چنانکه جزئیات عمل مذهبی به صورت هدف اصلی در می آید.گاهی که فرد به نام دین مرتکب اعمال ممنوع می شود،می توان دید که ی تکانه حتی از طریق سازش هم صورت میگیرد.فروید نتیجه میگیرد که دین را می توان روان رنجوری وسواسی فراگیر دانست،چنانکه روان رنجوری را می توان نوعی مذهب خصوصی تحریف شده پنداشت.(ص399)

روان رنجوران دچار توهمی هستندکه فروید آن را قدرت مطلق افکارمی نامد،یعنی اعتقاد به اینکه تفکر محض درباره ی چیزی در نهایت باعث می شود که آن چیز بوجودآید.به گفته ی فروید،قدرت مطلق افکار را می توان در سه مرحله ی تکامل فهم آدمی درباره ی جهان هستی دید.در مرحله ی جانورگرایانه،که معادل دوره ی خودشیفتگی در بچه کوچک است،انسان قدرت مطلق را به خود نسبت میدهد.در مرحله ی مذهبی،که موازی انتقال لیبیدوبه موضوعات بیرونی و بیش از همه والدین است،قدرت مطلق به خدایان تسری می یابد،اگرچه اهمیت خودرا به عنوان ابزاری برای تاثیر نهادن برآنان همچنان حفظ میکند.در مرحله ی علمی،که کناره گیری فرد از اصل لذت و به بلوغ واقعیت نگر با آن مقارن است،قدرت مطلق انسانی عمدتا کنار گذاشته می شود و فقط این اعتقاد خدشه پذیر بر جای می ماند که ذهن انسان قادر است قوانین واقعیت را درک کند.(ص400)

ارزیابی تفسیر فرویدی از دین:

روانشناسی دین فروید از دو نظریه ی مجزا ولی مربوط به هم تشکیل می شود،که یکی به ایجاد پارسایی فردی،نظریه ی پدیدآیی فردی،و دیگری به منشا دین در نژاد بشر،نظریه ی پدیدآیی نوعی،مربوط می شود.البته هر دو نظریه بر دینامیسم تعارض ادیپی مبتنی است،اما نظریه ی پدیدآیی نوعی مستم بازسازی تاریخی قابل ملاحظه ای نیز هست.پژوهش تجربی ضرورتا به آزمون جنبه های نظریه ی پدیدآیی فردی محدود است،اما تاویل میتواند هر یک از دو نظریه را در حیطه ی خود جای دهد.

به نظر فروید درماندگی انسان در دوره ی کودکی ونیاز وی به حمایت پدر قدرتمند منشا پارسایی فردی است.چون فرامن جانشین پدر می شودو گمان می رود در مردان قوی تر است،تصور می شود که مردان در شکل دهی دین نقش اصلی را برعهده داردند،و سپس آن را به ن می سپارند.نیز به یاد داریم که فروید آیین مذهبی را به روان رنجوری وسواسی نسبت می دهد؛به گمان او آیین مذهبی نوعی حرکت دفاعی در قبال انواع تکانه های جنسی و خودگرایانه است.همه ی این موضوعات نیازمند ارزیابی تجربی است.(ص434-435)

موید این عقیده ی فروید است که تصور فرد از خدا و ارتباطش با وی عمیقا متاثر از نخستین روابط اوبا نزدیکان خویش است.ولی این فرض فروید اشتباه است که پدر همواره الگوی خداست.حتی در میان کسانیکه در محیط های مذهبی بشدت پدرسالارانه پرورش می یابند،خدا بیشتر چهره ای مادرانه دارد تا پدرانه،چنان که خواهیم دید،برخی روانکاوان تجدید نظر طلب از چنین یافته ای بسیار خرسندند.

فروید به نوبه ی خود بیشتر مردم عادی را در نظر دارد،و از میان آنان ن همواره مذهبی ترند.در بررسی های مختلف،ن-اعم از پیر و جوان-در شاخص های دین ورزی نمره های بالاتری گرفته اند،خواه این معیارها به عقیده مربوط بوده باشد و خواه به نگرش،تجربه یا مشارکت.تنها در میان یهودیان و مورمون ها،که سنت های دو مشخصا مردگرایانه است،مردان به اندازه ی ن یا بیش از آنها مذهبی هستند.به همین ترتیب بر خلاف نظر فروید،شواهد نشان می دهد که ن بیشتر دچار احساس ندامت میشومد وفرامن ههای قوی تری دارند.نکته ای که به سود فروید است این است که چون ن بیش از مردان خودرا آسیب پذیر و مضطرب احساس میکنند،احتمال بیشتری هست که برای کسب حمایت و دلگرمی به قلمرو کیهانی روی آورند.نیز ن ظاهرا بیش از مردان تمایل دارند که خدا را در چهره ای مهربان تر ببیینند،یافته ای که نظر فروید را در مورد ریشه ی ادیپی دین تایید می کند.(ص437-438)

*آیا دین با روان رنجوری ارتباط دارد،و نوعی دفاع در برابر تکانه های ممنوع یا جایگزین آنهاست؟تردیدی نیست که مبتلایان به اختلال روانی غالبا به سوی دین جذب می شوند.کسانی که دچار اضطراب واحساس گناه اند قاعدتا به منابعی روی می آورندکه بخشایش،عشق،و حمایت اخلاقی را نوید می دهند.در اختلالات وخیم مثل اسکیزوفرنی چنانچه فرد دچار تحریک حسی عادی باشد،اعمال مراقبه ای ممکن است اورا تسکین دهند.وقتی جهان قیافه ای شوم تر به خود میگیرد،و فرد روان پریش را با خطر پوچی،ویرانی مطلق،یا مرگ تهدید می کند،سنت های مذهبی تصورات و تفسیر هایی عرضه می دارندکه به این ترس های وهم آلود معنا می دهد و حتی از شدت آنها می کاهد.باید یادآوری کنیم که هر چه اختلال جدی تر باشد،فرد احتمالا بیش ازآنکه به شکل های رسمی دین توجه کندبه جلوه های شخصی دین،نظیر نیایش،روی می آورد.(ص438)

 می توان این یافته ها را گواهی نیرومندبراین نظر فروید دانست که آیین مذهبی تقلیدی از آیین روان رنجورانه است و همان کار را انجام می دهد،اما دولانی وفیسک معتقدندکه عکس قضیه هم صادق است.به اعتقادآنان،رسم و آیین پدیده ای عام و فراگیر و مکانیسمی روانی و ذاتی است که مردم به وسیله ی آن مراحل زندگی را مشخص می نمایند،روابط اجتماعی را حفظ میکنند،یا مصائب و سختی ها کنار می آیند،و به اسرار حیات پاسخ می دهند،به نظر دولانی و فیسک،اختلال وسواسی فکری-عملی نشان دهنده ی کژکاری یا فزونکاری این مکانیسم است،و کوششی ویژه برای بازگرداندن نظم به جهان است.لیکن اندیشه ها و آیین های وسواسی فاقد مشروعت جمعی هستند که باعث تاثیر گذاری آیین مذهبی است،ازاین رو چنین آیین هایی و اندیشه هایی بیمار را گیج و سراسیمه می کنند،وبیمار در می یابدکه این اعمال و افکار وسواسی به جای آنکه به او کمک کنند دست و پا گیرند.(ص439)

منبع:روانشناسی دین/نویسنده:دیوید ام.وولف/مترجم:دکتر محمد دهقانی/انتشارات رشد،1386.


دین موضوعی بود که یونگ همواره به آن علاقه ی خاصی داشت،لیکن به تدریج و اندک اندک در نظریه و کار او جایگاه برجسته ای یافت.این تحول بی تردید با کوشش های شخصی او در سال های 1912تا1917پدید آمد.نیز بازتاب التزام او به نگرشی جامع درباره ی تجربه ی آدمی بود:

 چون دین مسلما یکی از دیرینه ترین و عام ترین جلوه های ذهن آدمی است،روشن است که هر روانشناسی ای که به ساختار روانی شخصیت انسان می پردازد نمی تواند این نکته را نادیده بگیرد که دین نه تنها پدیده ای اجتماعی و تاریخی است،بلکه مورد توجه شخصی جمع کثیری از افراد نیز هست.(ص596)

در1911،در نخستین چاپ نمادهای تحول،یونگ دین را از عوامل مثبت و دارای ارزش روانی می شمرد.نیز آن را توهمی می داند که آدمی را درحالت روانی کودکانه نگه می دارد.دین مطلوب شخص را از تعبد به جانب فهمیدن سوق می دهد:این مسیر خود مختاری اخلاقی،مسیرآزادی کامل است،که درآن آدمی تکلیف خودرا بدون اجبار و به دلخواه انجام می دهد،و این ادای تکلیف از سر آگاهی،دور از توهم و با اعتقاد به نمادهای دینی صورت میگیرد.این اعتقاد امری مثبت است که مارا کودک و بنابراین اخلاقا متواضع نگه میدارد».پس یونگ دین را اشتباه،اما اشتباهی مثبت،تلقی میکرد.دینبه آدمی نیرو و آرامش خاطر میدهد،تا هیولای هستی براو غالب نگردد».نماد دینی به لحاظ روانی حقیقت دارد،زیرا باعث شده بشر از مرحله ی غریزی ناهشیار فراتر رود و به بلند ترین قله های اخلاقی و فرهنگی دست یابد.برای عوام مردم که نمیتوانند به خود مختاری اخلاقی برسند،دین میتواند همچناناز حیث زیستی وظیفه ی مهم خودرا انجام دهد».(ص597)

در آغاز یونگ مفهوم خدارا نوعی فرافکنی انرژی روانی تلقی میکرد.بویژه اسطوره ی خدای آفتاب را توصیف فرافکنده ی پیش رفت و پس رفت منظم این انرژی در طول زندگی فرد میدانست.در19با پیدایش مفهوم خود و جایگاه آن در روان آدمی،یونگ مفهوم خداو کل جهان پیچیده ی پدیده های دینی را نه تنها فرافکنی فرآیند های روانی بلکه نمادهای لازمی دانست که انسان هارا تبیین میکنند و به سوی کمال روانی سوق میدهند.(ص597-598)

کسانی که در پسین زندگی اند مخصوصا نیازمند نظامی فراگیر و اساسا دینی اند که باعث می شود روان به نحو بایسته رشد کندو فرد از روان رنجوری در امان بماند.تنها یک چشم انداز معنوی میتواندمعنا و قالبی پدید آوردکه برای زندگی انسان ضروری است.یونگ(1932)در سخنانی که بارها از او نقل شده است گزارش می دهد که:

 در میان همه بیمارانم در نیمه ی دوم زندگی-یعنی بالای سی و پنج سال-یک نفر هم نبوده است که مشکل او در نهایت یافتن بینشی مذهبی در مورد زندگی نبوده باشد.به جرات میتوان گفت که علت بیماری همه ی آنان این بود که آنچه را مذاهب زنده ی هر عصر به پیروان خود بخشیده اند از دست داده بودند،و هیچ یک ازآنان تا بینش مذهبی خودرا باز به دست نیاورد شفا نیافت.(ص598)

تعریف دین

یونگ تاکید میکند که داشتن بینش دینی صرفا به معنای گرایش به یک عقیده ی مشخص با تعلق به یک سازمان دینی نیست.به گفته ی او عقایدشکل های کدگذاری شده و متحجر تجربه ی اصیل دینی اند».عقاید جانشین تجربه ی بلاواسطه اند،واز نمادهای مناسبی تشکیل میشوند که پرداخت شده و در چارچوب جزم یا آیین سازمان یافته ای قرار گرفته اند.عقاید و جزم ها،برخلاف آنچه برخی منتقدان اظهار میدارند،چندان خشک و متحجر نیستند،لیکن همه ی تغییرو تحولات درچارچوب عواملی شکل می گیرندکه به طور اصیل تجربه شده اند،و این امر نوع خاصی از محتوای جزمی و ارزش عاطفی را پدید می آورد».عقیده در عین اینکه باعث می شود برخی قالب های محدود اما معتبر پی درپی شکل بگیرند،فرد معتقد را از نیروهای بالقوه خطرناک و اخلال گر،که درتجربه ی اصیل دینی عنان می گسلند،در امان می دارد،متاسفانه،عقاید هم مانند همه ی نظام های فراطبیعی دربرابر پرتو جستجوگرعقل بی طرف آسیب پذیرند.(ص598-599)

اعتقاد یونگ به این که منبع تجربه ها و اندیشه های دینی در روان آدمی است باعث شد که در معرض اتهاماتی چون روانشناسی گرایی،لاادری گری،و حتی الحاد قرارگیرد.در پاسخ این اتهامات وی تاکید میکرد که به عنوان روانشناس نمی تواند چبزی جز این بگوید که خدا در روان آدمی وجود دارد.

روانشناسی بیش از آنکه به دین حمله یا آن را تخریب کند،"رویکرد های مناسبی برای فهم بهتر این چیز ها پدید می آورد،چشم مردم را برمعنای واقعی جزم ها می گشاید،و بجای آنکه مخرب باشد فضای دین را باز میکند تا عده ی بیشتری را در بر بگیرد".(ص599)

اندیشه ی تثلیث 

یونگ معتقد است که اندیشه ی تثلیث که بتدریج تکوین یافته به طور نمادین نشان دهنده ی فرایند سه بخشی کمال است که درون فرد روی می دهدو خود را در اسطوره ها و آیین های مختلف،بویژه آنها که درباره ی تولد،بلوغ،ازدواج، و مرگ است،نمایان می سازد.شخص پدر نماد روان در حالت اصلی آن،یعنی کلیت نامتمایز،است که همان ضمیرهشیارو خالی از تفکر کودکان است که بی چون و چرا الگویی از زندگی را می پذیرد که والدین و جامعه در اختیارشان می گذارند.از پدر پسر پدید می آید،که از همان گوهر پدر و نماینده ی دگرگونی تدریجی این گوهر،یعنی روان آدمی،است.تمایز پسر از پدر بستگی به رشد قوه ی تفکر و تشخیص دارد،که پایه ای است برای تلاش آگاهانه ی جوانان که می کوشند از والد خود و شیوه های زندگی که از روی عادت آموخته اند جدا شوند،و شاید با انها مخالفت ورزند.این حالت یک مرحله گذار پرستیز و نسبتا کوتاه است که در مرگ زودرس پسر بازتاب می یابد.

روح القدوس نماینده ی بازگشت به مرحله ی آغازین"پدر"است که اینک با تعقل و تفکری همراه شده که در مرحله ی دوم حاصل آمده و دست نخورده باقی مانده است.به لحاظ روانشناختی،مرحله ی سوم عبارت است از حد تازه ای از هشیاری که سلطه ی ضمیر ناهشیار را به رسمیت می شناسد،سلطه ای که شاید به یک مرجع قدرت بیرونی فرافکنده شود و همین جاست که خطرات معنوی روی میدهد.در این مرحله شخص،از طریق یک سلسله دگرگونی های سرنوشت ساز که غالبا ویژگی قداست آمیز دارند،از وابستگی کودکانه و استقلال سرسختانه در می گذرد و به حالتی از محاسبه ی نفس و خشوع و خضوع در برابر واقعیتی برتر می رسد.(ص609-610)

انتقاد به تفسیر یونگ از دین

سنتا فروید را دشمن دین و یونگ را دوست خوب آن تلقی میکنند.اما برخی منتقدان عقیده ی دیگری دارند،زیرا به نظر آنها یونگ،هم به صراحت و هم به شیوه ای پوشیده روح و جوهر اصلی سنت هایی را که از آنها سخن میگوید بد جلوه می دهد.یونگ اصرار داشت که منحصرا به عنوان دانشمند تجربی و پدیدار شناس کار میکند.وی اصطلاح پدیدار شناس را بکار می بردتا به التزام خود به عنوان تجربه،دور از قضاوت های متافیزیکی و فلسفی،تاکید کند.او معتقد بود که روانشناسی در موقعیتی نیست که در قبال هر اندیشه ی خاصی که مورد مطالعه ی آن است موضع گیری کند.لیکن،در حقیقت یونگ،چنانکه بعضی از منتقدانش اشاره میکنند،از منظر صرفا تجربی بسی فراتر رفت.(ص633)

درخواست یونگ از عصر حاضر

چالشی که یونگ مارا به سوی آن فرامیخواند در نهایت امری غیر ممکن است:چالش برای کامل شدن.لیکن بسیاری از روانسناسان قبول دارندکه فرد تنها از طریق تلاش برای انسجام آگاهانه،به معنا و احساس رضایت راستین دست خواهد یافت.قصور در رویارویی با این چالش به لحاظ فردی موجب روانرنجوری یا روانپریشی است؛اگر ناهشیاری در درون جامعه ای گسترده باشد-و یونگ میگوید که در جامعه ی ما چنین است-ناهماهنگی و ویرانی به بار خواهد آورد.یونگ در1916با عباراتی که امروز طنین بیشتری دارند نوشت:اگر روزگاری وجود داشته باشد که خوداندیشی ضرورت مطلق و تنها کار درست باشد،آن روزگار،هم اکنون در دوران فاجعه بارما،فرارسیده است».

بنابراین وظیفه ی روانشناسی وظیفه ای ضروری و فوری است.انسان به نوشته ی یونگ،نمیتواند به هیچ وجه با خود کنار آید مگر اینکه هر چه بیشتر با طبیعت خود آشنا شود.بدبختانه،غفلت هولناکی در این مورد حکم فرماست،و فراتر از آن بیزاری عظیمی از افزایش دانش درباره ی سرشت درونی آدمی دیده می شود».این دانش،به نظر یونگ،فقط هنگامی رشد می کند که روانشناسان و دیگر پژوهندگان ماهیت انسان دامنه ی کامل تجربه ی آدمی،ازجمله تجربه ی خدا،در نظر بگیرند.یونگ پیوسته تاکید داشت که خدا نه یک مساله ی اعتقادی،بلکه موضوع تجربه ی بی چون و چرا و ارزشمند آدمی است.

 مهم نیست که دنیا درباره ی تجربه ی دینی چه می اندیشد؛کسی که چنین تجربه ای دارد صاحب گنجی عظیم است،چیزی که برای او سرچشمه ی زندگی،معنا،و زیبایی است،و شکوهی تازه به جهان و انسان داده است.او دارای سکینه و آرامش است.کدام معیار است که براساس آن بتوان گفت که چنین زندگانی ای مجاز نیست،چنین تجربه ای درست نیست،وچنین سکینه ای توهم صرف است؟آیا،به عنوان یک امر واقعی،در زمینه ی امور متعالی هیچ حقیقتی بهتر از آن چه شما را درزندگی یاری میدهد وجود دارد؟.هیچ کس نمیتواند بداند امور متعالی چیستند.بنابراین باید آنهارا چنان که تجربه میکنیم در نظر آوریم.واگر چنین تجربه ای باعث شود که زندگی برای خودتان  و برای آنان که دوست میدارید سالم تر،زیباتر،کامل تر،و رضایت بخش تر باشد،می توانید با اطمینان بگویید:"این توفیق الهی بوده".

برسر در خانه ی یونگ در ناخت کتیبه ای سنگی دیده می شودکه برآن عبارتی از کاهن معبد دلفی به زبان لاتین حک شده است:خدا را خواه فراخوانیم و خواه نه،در هر حال او حاضر است.هیچ جمله ای نمیتوان یافت که بهتر از این روانشناسی دین یونگ را خلاصه کند.(ص641-642)

منع:روانشناسی دین دیوید وولف/ترجمه دکتر محمد دهقانی /انتشار رشد 1386


bbc:

وزارتخارجه آمریکا:ایران،چین و کره ی شمالی بارزترین ناقضان آزادی مذهب در جهان هستند.

مایک پومپئو،وزیر خارجه آمریکابه مناسبت روزآزادی مذهب در جهان بیانیه ای منتشر کرده و گفته است که"امروز بارزترین ناقصان آزادی مذهب در جهان دولت های چین،جمهوری اسلامی ایران و کره شمالی بر شدت عمل خود برای خاموش کردن صدای اعتراض ملت های خود افزوده اند."این بیانیه با اشاره ی تلویحی به رویکرد دولت چین نسبت به اقلیت مسلمانان ایغورآن کشور گفته است:"بخصوص چین می کوشدتا هر نوع ایمان و عقیده ای را که با عقاید ورویکرد حزب کمونیست انطباق ندارد از میان بردارد."آقای پومپئو با یادآوری اینکه ایالات متحده در سال 1998 قانون بین المللی آزادی مذهب را تصویب کرد گفت که دولت آن کشور "اعتقاد دارند که یک فرد،بدون در نظر گرفتن دین و اعتقاداتش باید بتواند آزادانه بر اساس وجدان خویش زندگی کند و به همین دلیل نیز آزادی مذهب و سایر ابعاد کرامت انسانی به منزله ی اولویتی مهم در ت خارجی ایالات متحده بوده و همواره خواهد بود."

وزارت خارجه آمریکا نیز در توییتی حمایت از حق آزادی مذهبی را یکضرورت اخلاقی و امنیت ملی»خوانده است.همزمان وزارت خارجه آمریکا در توییتر خود نوشته است:"برخورداری ازآزادی عقیده و مذهب یک ضرورت اخلاقی و امنیت ملی است.هر کجا آزادی مذهبی وجود نداشته باشد ،تروریسم و خشونت رشد میکند و پا میگیرد.دفاع ما از پیروان مذاهب در خارج متضمین امنیت و شکوفایی آمریکاییان است."

در جمهوری اسلامی ایران،چهار مذهب به رسمیت شناخته شده و پیروان آنها از حقوق مشخصی برخوردارند.سایر مذاهب در این نظام رسمیت ندارد و پیروان برخی از مذاهب و اعتقادات از فشار و سرکوب یا تبعیض سازمان یافته علیه خود شکایت دارند.

Euronews:

بر اساس این تحقیق اکثر افراد مسیحی در کشورهای اروپای غربی،خود را مقید به واجبات مذهبی نمی دانند با این حال بر هویت مسیحی خود اصرار می ورزند.

در نتایج منتشر شده 10نکته قابل توجه است ب طور مثال :

1-سکولاریسم در اروپای غربی رو به گسترش است اما مردم این کشورها هنوز هویت دینی خود را حفظ کرده و خود را مسیحی می دانند.با اینکه تعداد زیادی از افراد در کشورهای اروپای غربی خود را مذهبی نمیدانند در جواب این سوال کهدین شما چیست؟»با وجود داشتن گزینه های متفاوت گزینه"مسیحی"را انتخاب کرده اند.

2-با اینکه تعداد زیادی در این منطقه خود را مسیحی میدانند اما به طور مرتب به کلیسا نمیروند.در تمام کشورهای اروپای غربی به جز ایتالیا،تعداد مسیحیانی که تنها چند بار در سال به کلیسا می روند در مقایسه با مسیحیانی که هر هفته یا هر ماه به کلیسا می روند بسیار بیشتر است.

3-مسیحیان کشورهای اروپای غربی شامل مسیحیان غیر مذهبی به قدرتی فوق بشری باور دارند.با این حال مسیحیان غیر مذهبی می گویندبهخدایی که در انجیل توصیف شده است»اعتقادی ندارند.در مقابل،مسیحیانی که به طور مرتب در مراسم کلیسا حاضر می شوند،بهخدای انجیل»معتقدند.افرادی که به مذهب اعتقادی ندارندبه خدا،عرفان یا قدرتی بالاتر از قدرت بشر نیز اعتقادی ندارند.احتمال اینکه مسیحیان غیر مذهبی به مفاهیمی چون داشتن روح و وصل بودن به نیروی عرفانی جذب شوند بیش از افراد دین ناباور است.

4-اکثریت شهروندان کشورهای اروپای غربی می گویندحاضر به پذیرش مسلمانان به عنوان عضوی از خانواده یا در همسایگی شان هستند.با این حال شهروندان این کشورها مطمئن نیستند که آیا اسلام می تواند با ارزش ها یا فرهنگ های ملی شان سازگار باشد.اکثریت با اعمال محدودیت برای پوشش ن مسلمان موافق هستند. علاوه بر این،شهروندان کشورهای اروپای غربی معتقدند که برای داشتن احساس تعلق و هویت ملی یا باید در این کشور متولد شده باشند و یا اجدادی اهل این کشورها داشته باشند.


وراثت گرایان رفتاری،با استفاده از نمونه های غالبا پرتعداددوقلوها(مثلا از3000تا بیش از 14000جفت دوقلو)نشان داده اند پیوند جویی مذهبی(چنان که انتظار می رود)پدیده ای فرهنگی است،اما عوامل ژنتیک در حد کمی بر تعبد و محافظه کاری مذهبی تاثیر دارند.

برحسب ظاهر،این امر می تواند حاوی این نکته باشد که ارتباطی مستقیم میان دین ورزی و توارث وجود دارد-به عبارت دیگر دین در ژن هاست.لیکن،چون آمارهایی که احتمالا محیطی و وراثتی را تفکیک میکنند اساسا همبستگیانه هستند،لازم است که میان همبستگی و علیت تمایز دقیقی قائل شویم.علیت همبستگی بدست می دهد،اما عکس قضیه صادق نیست.اگر الف علت ب باشد،ضریب همبستگی معنی دار پدید می آورند،اما اگر دو متغیر فقط همبستگی داشته باشند،صرفا با هم تغییر میکنند بی آنکه یکی علت تغییر در دیگری باشد.

این اندیشه های ثانوی و تامل برانگیز ،به همراه مشاهداتی که حاکی از ارتباط (یا دست کم همبستگی)میان دین و وراثت است،نشان میدهد که این رابطه نباید ساده باشد.یک احتمال رابطه ی غیر مستقیم میان دین و وراثت است،که درآن شماری از عوامل "واسطه ی"میان وراثت و ایمانند.به بیان دقیق تر ،عوامل ارثی به احتمال قوی در قالب عوامل شناختی،انگیزشی،و اجتماعی،که در تجلیات دینی شخصی دیده می شوند،بروز و ظهور می یابند.(ص78-79)

این مطلب از این جهت برای من جالب بودچون همیشه تصور میکردم که دین یک خصلت اکتسابی است برای انسان چون انسان به طور معمول در هر فرهنگ و با هر دینی که بدنیا بیاید آن را قبول میکندو مورد احترامش قرار می دهداما از این جهت که می گوید دین یک ویژگی است که به وراثت نیز مربوط می شود و اینکه احتمالا یک رابطه ی غیر مستقیم بین دین و وراثت وجود دارد.

 صرع:بیماری مقدس

هرچند پزشک یونان باستان بقراط نوشته است که صرع از نظر او"به هیچ روی آسمانی تر و مقدس تر از سایر بیماری ها نیست"،پیوند این مرض با دین در عصر او مطرح بودو هنوز هم هست.البته امروز هیچ کس برآن نیست که صرع از امور مذهبی نشات میگیرد؛لیکن باز هم چنین تلقی می شود که صرع با بیان مذهبی رابطه ی وسیعی دارد.پذیرش رسمی چنین احتمالی در عالم پزشکی نخستین بار در قرن نوزدهم روی داد.یکی از متون ارجمند روانپزشکی در اوایل قرن بیستم"دین ورزی مرضی"رااز ویژگی های مهم صرع میداند.این نکته با کیفیتی بهتر درآثارروانپزشکانه دیگر هم مطرح شد.با اذعان به اینکه پیوند دین و صرع در مجموع بسیار ضعیف است،برآن شدند که رابطه ی ویژه تری میان دین و صرع لوب گیجگاهی وجود دارد-نظری که اکنون رایج است.گرچه پذیرش آن نیاز به تامل بیشتری دارد.اوگاتا و میاکاوادر نمونه ای شامل234بیمار مبتلا به صرع لوب گیجگاهی و دستگاه کناری را بررسی کردند؛فقط سه موردگزارش کردند که حمله های صرع درآنها با محتوای مذهبی همراه بوده است.پیوند صرع و دین،اگرچه وقتی روی دهد بسیار در خور توجه است،در عمل دور از واقع به نظر می رسد.با این حال انتظار وجود چنین رابطه ای موجب پژوهش های بسیار مهمی شده است.آمارهای مذکور تا حدی معلوم می دارند که چرا در این کار از نمونه های بسیار کوچک بهره می گیرند.(ص85-86)

منبع:کتاب روانشناسی دین براساس رویکرد تجربی(برنارد اسپیلکا ترجمه دکترمحمد دهقانی).


شخصیت‌های غربی و اثبات یک حقیقت موثر

خبرگزاری مهر گروه دین و اندیشه برخی از روانشناسان غربی پس از آزمایش های فراوان بر روی دیگران دریافته که دعا و نیایش خداوند ومعنویت  و برای افراد و سودمند و عملاً سود رسان است علوم طبیعی و تجربی با پیدایش رنسانس یافت و باعث شد کتاب نیازهای عمومی سوز کرد و گرایش به ما نیست و زندگی انسان های ماورای طبیعت افزایش یابد این حالت همچنان ادامه داشت تا نهایتا اول قرن نوزدهم آگوست کنت فرانسوی پدر جامعه شناسی مکتب پوزیتیو یسم را بنا نهاد و برای فکر بشر سه مرحله قائل شد مرحله دینی فلسفی و مرحله علمی مرحله علمی را مرحله تحقیق تحصلی و و اثباتی نامید او معتقد بود که فکر ناب سه بشر در دو مرحله نخست این چون قادر به کشف علل حقیقی نبود گاه آن را به ماورا و خدا و گاه در مقطعی دیگر از زمان به استدلات عقلی حواله می کرده است با ترقی و تکامل علم که شروع مرحله سوم است بشر به جای جستجو از چرایی حوادث به تلاش در چگونگی پیدا کردن روابط بین آنها پرداخت و بدینسان بسیاری از اون معنوی و عقلی و استدلالی بیشتر  باطل شمرده شدند اما با همه این تلاش ها و با تمام لجاجت وعنادی  که  انسان نسبت به دین و عقل داشت در نهایت نتوانست در صورت وجود دین را منکر شود منتها این بار برای خود دینی ساخت و انسان را جانشین خود نمود و مسیر را برای عشق و عبادت فردی و گروهی ایجاد کرد

در قرن بیستم مکتب پراگماتیسم یا اصالت عمل شکل‌گرفته افراد مشمول چون ویلیام جیمز به نام پیوستند و از نظر مکتب حقیقت قضیهای است که فایده عملی داشته باشد و چون دیده ام جی است که خود روانشناس برجستهای  بود چه بر اثر تجربه های فردی که گرفتار برخی ناراحتی های درونی شده بود و چه پس از آزمایش های فراوان بر روی دیگران دریافته بود که دعا و نیایش خدا و معنویت. برای افراد سودمند و عملا فایده  رسان است  و آن را به عنوان یک حقیقت پذیرا شد


وی در کتاب انواعی از تجربه های دینی می گوید مطلب سومی که بحث بیشتری درباره آنها کرد نیایش و دعا به درگاه خداوند است این روز بعد از صحبت بسیار می شود مخصوصا وقتی که برای خوبی هوا و بهبودی مریض باشد در خصوص شفای بیماران به وسیله دعا باید گفت چنانکه حقایق و واقعیت های پزشکی را قبول داشته باشند پزشکانی چند اظهار داشتند که در بسیاری از موارد دعا در بهبود حال بیمار موثر بوده است


وی در جای دیگر از همین کتاب می گویند دلال و تعقل حق در محیط اعتقادی ما را درباره اثر دعا کم کند باز مذهب به معنای زنده آن در این کتاب بحث می‌شود نمی‌تواند بر قرار گردد مگر اینکه ما معتقد شویم که یک اثر حقیقی و واقعی در دعا وجود دارد مذهب اصرار دارد بر این که در اثر دعا و نماز چیزهایی محقق می شود که خارج از اثر دعا و تحقق آن امکان ندارد در اثر دعا نیرویی ایجاد می شود خواه ذهنی و خارج از اینکه در عالم واقعیت و محسوسات آثارش دیده می‌شود.

فردریک مایزر چنین توضیح می‌دهد بسیار خوشحالم از اینکه عقیده من را درباره دعا پرسید زیرا که من در این موضوع عقیده های محکم و تردید ناذیر دارم نخست ببینیم واقعیت در این موضوع کدامند در پیرامون ما جهان معنوی وجود دارد که ارتباط بسیار نزدیکی با دنیای مادی دارد از اولیه یعنی جهان معنوی نیرویی فیضان  دارد که دومی یعنی عالم ماده را نگهداری می کند و این همان نیرویی است که روح ما را زنده نگه میدارد و معنویات ما از آنجا برقرار است که سیالهای لاینقطع از این نیرو در ما وارد می‌شود شدت این سیاله معنوی مدام متغیر است درست مانند نیروی غذایی و مادی که در بدن ما وارد می شود متغیر است


آلکسیس کارل دکتر فیزیولوژی جراح و متفکر معروف فرانسوی نویسنده هایی که در دنیای قدیم و جدید به سر برده و بر اثر تحقیقات و مطالعات گسترده و جهانی خود موفق به اخذ در جایزه نوبل در دو رشته مهم تحقیقی شده است می گوید نتایج نیایش را با علم نیز می توان دریافت زیرا نیایش نه تنها بر روی حالات  عاطفی بلکه بر روی کیفیات بدنی نیز اثر می‌گذارد و گاهی در چند لحظه یا چند روز بیماری جسمی را بهبود میبخشد این کیفیات هر چقدر هم که غیرقابل درد باشند بایستی به قوایشان معترف بود

یانگ روانکاو و پروفسور معروف معتقد است طبیعت آدمی طوری ساخته شده است که خود به خود نسبت به خدا به طور دینامیت در خود احساس عطش و پرستش می‌کند از این رو اگر به توحید هدایت نشود در برابر معبود های کاذب( بت ها و ) سر تعظیم فرود می آورد تا آن آتش درونی خود را سیراب کند

منابع :

ویلیام جیمز :دین و روان ترجمه مهدی قائینی صفحه ۱۵۶


روانشناسی و دین صفحه ۵۰ به نقل از محمد شفیعی: فطرت مذهبی از دیدگاه علم و فلسفه صفحه ۳۸


ازدواج با خویشاوندان: احتمالات دیگر

با اینکه مشکلات انزوای نسبی در تولید مثل و پیامدهای ژنتیک بهتر مشخص بشه مشکلات آموزش نهایی رو که یکی از فرقه های مسیحی شدیداً منتظر به کتاب مقدس هستند به اقتصاد این گزارش حاکی از این میزان بیش از حد بیماری‌های هموفیلی، فنیل کتونوری دو نوع کوتولگی یکی از انواع نادر کم خونی در میان آویشن هاست( هاستتلر۱۹۶۸)
چون سرطان هم با مقایسة کروموزومی و ژنی در سلول‌ها ارتباط دارد تلاش های صورت گرفته تا معلوم بشه که شکل و سرطان که هر کسی ممکن و مبتلا بشه تو گروه های مذهبی داره و شواهد حاکی از آن این است که در مورد برخی سرطان ها تفاوت هایی میان یهودیان و غیر یهودیان دیده میشه از این لحاظ گاهی نسبت به یهودیان بیشتر و گاهی کمتر(شیلو و سلاوان ۱۹۷۳)
لیکن تصور آمریکایی که سبک زندگی از جمله رژیم غذایی و سیگار کشیدن عامل محیطی مثل کار با مواد سرطان زا عامل اصلی ایجاد سرطان هستند(پست ۱۹۷۳_شیلو و سلاوان ۱۹۷۳)
گرچه تاریخ جداسازی گروهی رو در پیدایش و گسترش بیماری‌های ارسی دخیل بوده فروپاشی مرزهای میان گروه‌ها نیز ممکن بیشعور جهش‌های ناخوشایند در جمعیت بزرگ فرماندهان بشه ما در زندگی می‌کنیم که امیدواریم این پیشرفت در علم ژنتیک سرانجام از عهده حل مشکلات  برآید وآنهارا  رفع کند

heartheartheart

منابع :

 

کتاب روانشناسی دین بر اساس رویکرد تجربی

 دکتر محمد دهقانی(اسپیلکا )

 


روانشناسی دین در چهار مکتب

روانشناسی دینی نوعی از روانشناسی یک مکتب ویژه و روانشناسی میتونه مکتب مختلف داشته باشه روانشناسی شناختی یا روانشناسی روان تحلیل گری یا روانشناسی که رفتارگراها دارند و مکاتب مختلفی در روانشناسی داریم روانشناسی دینی یک مکتب عرض آنها و بدیل اونها باشه روانشناسی می‌تواند در کنارش یک مکتب دیگری داشته باشه مثل روانشناسی دینی که یکی از مصادیق و روانشناسی اسلامی و یک نگرش دینی عمل میکنه
روانشناسی دین می خواد از همه پتانسیل و ظرفیت های روانشناسی موجود برای شناخت های دین و بررسی پدیده های دینی استفاده کند روانشناسی توی یکی از روانشناسی های موجود هستش و پیش فرض ها استفاده می کنه مثل مکتب روانکاوی یا روان تحلیل گری فروید روانشناسی دین داشته باشند یکی از بخش های مهم در روانشناسی دین نظریات فروید که درباره بررسی های انجام شده داده شده و پیش فرض خودش که معتقد به روان تحلیل گری و یک دیدگاه سکولارها بلکه دیدگاه الحادی داره با این دیدگاه اومده یعنی فرض کرده خدایی نیست حالا فرض عدم خدا گفته است که ما این پدیده های دینی را چطوری تبیین کنیم این نگاه در مقابلش دیده دیگری هم وجود داره مثل نگاه ویلیام جیمز که نگاه معتدلی  است و الحادی نیست

1سنت فرانسوی
عمده مساعدت دانشمندان فرانسوی زمینه روانشناسی دین آثاری که تو حیطه روانشناسی مرضی عرضه کردم و علاوه بر بحث درباره ارتباط بیماری روانی با دین‌داری در دو سانت دیگر وجود داشته و فرانسه برخی از بزرگترین آسیب شناسان قرن نوزدهم توجه مستمری بهم نشون داده نگاه اون بیشتر نگاه مرضیه یعنی بیمار هایی که در رابطه با پدیده های دینی به وجود میاد مثل وسواس و جن زدگی ضعف روانی و مواردی از این قبیل

2: سنت روسیه

 ادیان در روسیه متنوع و قانون مصوب ۱۹۹۷ مسیحیت به نام بوداگرایی وضعیت خودیت را در تاریخ روسیه و اهمیت میدونه مسیحیت ارتدکس زبان روسی بزرگترین دین و دین سنتی روسیه است که بر اساس قانونی مصوب 1997 پس از میراث تاریخ روسیه است کلیسای ارتودوکس روسیه دین غالب در روسیه است که ۹۵ درصد کلیساهای ارتودوکس ثبت شده و به کلیسای ارتدکس روسیه وابسته است و کمتر از کلاس کلیساهای ارتودکس دیگری هم وجود دارد و اکثریت قاطع مومنین ارتودکس روز به کلاس نمیرن از دانشمندانی که در این زمینه در کشور روسیه فعالیت کردند فرد مشهوری در این راستا هستش و میتونید به ایوان پاولوف اشاره کرد که تحقیقات و پژوهش های گوناگونی را در دهه اول قرن نوزدهم انجام دادند

3:سنت انگلیسی _ آمریکایی

رویکرد تجربی و حتی آزمایشگاهی و به دین و نگاه توصیفی در مطالعات دینی مهمترین ویژگی این سنت گالتون دانشمند انگلیسی بنیانگذار روانشناسی تفاوتهای فردی و نخستین کسی که از روشهای آماری و همبستگی تو این زمینه استفاده کرده

 استنلی هال بنیانگذاران روانشناسی دین در آمریکاست به این منظور که دانشکده روانشناسی دین در دانشگاه کلاک را تاسیس کرده جیمز لوبا و ادوین استار بو و شاگردان برجسته حال هستش که بر مطالعه تجربه‌های چون ایمان دعا و حالات عرفانی و مصاحبه شخصی زندگینامه و روشهای تجربی که قابل تجزیه و تحلیل و سنجش هستش تاکید داشته

4:سنت آلمانی
در حالی که آمریکا آن را در روان شناسان و روان شناسی دین پیشرفت دادند آلمان چین راشته بیشتر زمین کار و در قلمرو و به ستون عالمان و الهیات بود در دور دوم کارهاشون و بیشتر جنبه تزئینی دارد و ابعاد عمیق تر و بیداری انسان بحث می کند و با آن سر و کار دارد نظریه های جدی دارند که با هم دیدگاه منفی دارند و دیدگاه های مثبت
ویلهلم وونت فروید اریکسون از دانشمندان این سنت هستند

منابع :
سایت اینترنتی پژوهشکده باقرالعلوم
قربانی نیما روانشناسی دین  یک روی آورد علمی چند تباری است


دین و سیر و تحولات آن در دوران مدرن


روانشناسی دین که از شاخه‌های علم روانشناسی و ادیان با موضوع بررسی تاثیرات روانی دین در زندگی انسان است روانشناسی دین است افرادی هستند که تخصص‌های دیگر خود را تو زمینه های علوم انسانی با دین یا نحوه وابستگی مردم به ایمان پیوند می‌زنند

روانشناسی دین که امروز از آن برداشت میشه از حدود قرن نوزدهم اروپا با پیدایش رشته ادیان تطبیقی به صورت مستقیم مورد توجه قرار گرفته در رشته نوظهور دیگر در حوزه پزشکی آن زمان نیز در رشد و اهمیت شاخه های روانشناسی دین موثر واقع شده آن دو رشته عبارتند از روانشناسی اعماق(Depth psychology)
که از دیدگاه غربی به عنوان نخستین روش پژوهش نظام مند در باب ضمیر ناخودآگاه برای درمان بیماری‌های روانی به کار گرفته شد و دیگر فیزیولوژی روانشناختی (psychophysiology) از فیزیولوژی به عنوان پوششی برای جانشین سازی دستگاه و تکیه گاه فلسفی مربوط به نظریه ادراک با سنجش و آزمایشگری عینی انشعاب یافت البته و کسی پوشیده نیست مطالعه درباره ابعاد مختلف روح و اهمیتش در تعادل شخصیت انسان و نیز به کارگیری روش های دینی برای درمان نابسامانی‌های روحی از قرن ها قبل در مباحث فلسفی ادیان مختلف در شرق و غرب عالم مطرح شده بودند مثل اندیشمندان و فلاسفه مسلمانان از جمله ملاصدردرباره علم النفی یا همان شناخت روان نظریه ها و نکات بدیع ای را ارائه نموده این رابطه نفس و بدن را شبیه به رابطه هر شکل فیزیکی عادی با ماده آن قلمداد نمی‌کردند و معتقد به ادغام همه شکل‌های فیزیکی با ماده خود به صورت ترکیب دو عنصر مجزا از هم نیست بلکه این عناصر کاملاً در یکدیگر را می شوند و در هم می‌آمیزند تا اتحاد کامل تشکیل دهند
نفت در تضاد با شکل ماده خالص به واسطه بعضی شکل ها یا گروه‌های در ماده خود تأثیر می‌گذارد و آن را هدایت می‌کنم ملاصدرا در این باره می‌گوید نفس کمال جنس مادی است از نخستین افرادی که اثری مستقل تحت عنوان روانشناسی دیمنت شرکت استارباک(99م)بود نظریات او در این کتاب اگرچه پایه به تحقیق از طریق پرسشنامه های متعدد و تحلیل اف تفسیر آنها تهیه شده بود و با مخالفت برخی محافل دینی مسیحی مواجه شده بود اما در هر حال او در این اثر اعلام کرده بود که دین یک راز است و علم و هرگز همه ابعاد آن را نخواهد شناخت 
رهیافت را ویلیام جیمز که بیشتر نیز به اثر مشهور و تاثیرگذار او تجربه دینی اشاره شد سخنرانی‌های گیفورد که بالاترین گردهمایی فکری دانشمندان در غرب  از آن  اذعان داشت که دین عمیق‌ترین و خردمندانه ترین چیز در حیات انسان است رهیافت ویلیام جیمز بیشتر بالینی و کمتر تجربی بود

در ادامه گسترش پژوهش‌ها و تحلیل‌هایی که در خصوص روانشناسی دین مطرح شد افرادی مثل

 زیگموند فروید(56_1932م)که رهیافتی کاملا خصمانه و مغایر با رویکردی که وجهه ربانی دین و تاثیرات آن بر روح و روان آدمی دارد ظهور کرد 
به عنوان مثال تصویر خدا را در چهره پدر می دید و آن را نوعی فرافکنی پدر واقعی شخص به منظور رفع عقده ادیپ محسوب می کرد البته باید کاملا مخالف با رویکردی بود که مردان مذهبی اتخاذ می‌کند یونگ نیز اگرچه کهن الگوها را نیز در ابعاد مفاهیمی که از خدا وجود دارد که میدونست به هر حال او نیز به پیوند استخوان بین نحوه تلقی کودکان از پدر واقعی شوند و تصور آنان از خدا از آن داشت و از دید بسیاری از روانشناسان و تحلیلگران رفتاری رفتارهای پدر و مادر تاثیر بسزایی در تلقی کودکان و نوجوانان از خدا دارد به عنوان مثال نتایج یکی از پژوهش‌ها در این زمینه نشان می‌دهد که افراد مایل خدا را به صورت عشق مادری در کنار و به صورت اقتدار پدری کنون فرزندان را تا  حد زیادی باد این پیوند خورده نان سی زد  معتقد بود که برخی از پدر و مادرها تصویر خدایا عذاب دهنده را به کار می‌گیرند تا رفتار فرزندان خود را مهار کند در واقع پدر و مادر های فاقد قدرت به نوعی ائتلاف با خدا می آورند تا در فرمانبردار کردن فرزندان موفق شدند که این امر پیامدهای منفی را در پی دارد و باعث میشه که کودکان به خاطر مشکلات همواره خود را سرزنش کند و احساس کنند که باید فرمانبردار باشند.
این نقش های درونی و ضعیف تری نیز در هوش فرزند و به طور کلی پرورش روح و روان انسان ایفا می کند روانشناسی دین که هدف از دیدگاه اسلامی بررسی مراتب اولیه رشد انسان و همسو شدن روح و ذهن او با مفاهیم دینی باشد تکمیل بسیار کم مورد توجه قرار گرفته و متاسفانه در این باب پژوهشی همه جانبه و مستقل از منظر قرآن و احادیث نبوی و تربیت دینی اسلامی که همسو با سیره نبوی باشد و برای فلاسفه و اندیشمندان مسلمان را با تحلیل روانشناسانه دربرگیرنده صورت نگرفته و در مجموع شاخه های روانشناسی دین یکی از شاخه‌های علم روانشناسی و ادیان است که در کشور ما به دلیل عدم اختصاص رشته مستقل در تحقیقات دانشگاهی کمتر شناخته شده و به شکلی در خور مورد توجه واقع نشده است 

منابع 


روانشناسی دین دیوید ترجمه محمد دهقانی انتشارات رشد ۱۳۹۱
روانشناسی دین بر اساس رویکرد تجربی اسپیلکا و دیگران ترجمه محمد دهقانی انتشارات رشد ۱۳۹۱

https://www.irna.ir/news/81073876/%D8%B1%D9%88%D8%A7%D9%86%D8%B4%D9%86%D8%A7%D8%B3%D9%8A-%D8%AF%D9%8A%D9%86-%D9%88-%D8%B3%D9%8A%D8%B1-%D8%AA%D8%AD%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D8%A2%D9%86-%D8%AF%D8%B1-%D8%AF%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86-%D9%85%D8%AF%D8%B1%D9%86
 

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

آکادمی راه کسب ثروت آرمـــیتی pdfketab علی مهدی زاده روانشناسی دین Vida verse فقه و جهان معاصر خاطرات ممنوعه نور پردازی و روشنایی